پینما دارای ویژگیهایی منحصربهفرد است که هر یک از این عوامل، نقشی اساسی و تأثیرگذار دارند، بهگونهای که حذف هر یک شالوده و ساختار پینما را از هم میپاشد. قصد داریم تا با مجموعه نوشتارهایی در همین زمینه به بررسی عوامل ساختاری در پینما بپردازیم.
چندین دستهبندی برای ویژگیهای ساختاری پینما وجود دارد. به عنوان مثال، بخش ساختار در کتابِ کتاب کمیک، ساختار پینما را به ابر سخن، توالی تصاویر، وحدت عناصر و عوامل گرافیکی تقسیم کرده است، که عوامل گرافیکی خود شامل چهار بخشِ شکست روایتی، ترکیببندی، صفحهآرایی و سبک میشود. و یا آقای اسماعیلیسهی در مقاله خود با عنوان زنجیره و پیوستگی تصاویر پینما، به بررسی جزئیتری در این زمینه پرداخته که شامل دکوپاژ، تصویرگری پینما، فرم و محتوا، توازن و تعادل، حرکت و توهم حرکت، نما، شخصیتپردازی، نور، رنگ، صوت و گفتار و دیدگاههای داستانی میشود. در واقع میتوان گفت تقسیمبندی آقای سهی میتواند زیر مجموعۀ عوامل یاد شده در کتاب کمیک باشد.
در این مجموعه نوشتار، ویژگیهای موجود را به دو گروه تقسیم نمودهایم، بخش اول با عنوان ویژگیهای پینما شامل ابر سخن (بالون)، کادر و نماها، حرکت و پویایی، توالی تصاویر و روایتگری و شخصیتپردازی و بخش دوم با عنوان عوامل گرافیکی در پینما شامل شکست روایت، ترکیببندی و عوامل وابسته به آن، صفحهآرایی و سبک میشود که هر کدام به صورت مجزا مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
قسمت اول: ابر سخن (بالون)
ابر سخن و یا بالون یکی از عناصر تعیینکننده در پینما است. ابر سخن، با ایجاد تعاملی سازنده بین کلمه و تصویر، نقطه تمایزی بین پینما و تصویرسازی صرف محسوب میشود. به اعتقاد دیوید کریر، «ابر سخن یک دستاورد فیلسوفانه محسوب میشود (دیوید کریر، رابرت سی.هاروی، راجر سابین ۱۳۹۳, ص۳۷).» کلمات در پینماهای اولیه به صورت روایی و عموماً در پایین کادر ذکر میشد، در سال ۱۹۰۶ وینزور مککی پی برد که روایت زیر کادرها، شرح بی فایدهای بر وقایع است؛ ازاینرو در نیمو کوچولو، اقدام به حذف آن نمود و نیمو کوچولو را به یک فرم هنری روایی که بیشتر تصویری بود تبدیل کرد، فرمی که امروزه به آن کمیکاستریپ مدرن میگویند (همان، ص۳۷).
همان طور که در تصویر میبینید مککی روایت داستان را از حاشیه کادرها به درون آن منتقل کرد، به گونهای که متن و تصویر از یکدیگر مجزا نباشند و فرمی یکپارچه را ارئه دهند.
تا به حال به بخار بازدم که هنگام صحبت کردن در هوای سرد از دهان خارج میشود دقت کردهاید؟ شاید جالب باشد بدانید احتمال داده میشود برخی از تصویرگران اولیه پینما ابرهای سخن را از همین بخار الهام گرفتهاند. از طرفی ایتالیاییها نیز پینما یا کمیک را فومتو، به معنای تودۀ بخار مینامند؛ که در واقع مجازی است از کل کادر و ابر که هر دو را شامل میشود. انتخاب مکانی مناسب در تصویر برای قرارگیری ابر سخن و انتخاب فونت یا نوع قلمی که با سبک کار همخوانی داشته باشد، از اهمیت بالایی برخوردار است. به عنوان مثال فونتی که در سالهای ۱۹۴۰ برای بتمن و سوپرمن به کار میرفت، نشاندهندۀ سبک خاص آن دوران است (همان، ص۳۸).
ابر سخن میتواند شامل هر تصویری باشد که با کلمات تلفیق شده است؛ ممکن است کاملاً خالی باشد تا نشان دهد که شخصیت هیچ فکری ندارد و یا شامل علامتهایی که نمایشگر احساسی خاص باشد. برای مثال در هد کامیکس (اثر رابرت کرامب)، ابرها نه تنها شامل کلمات هستند بلکه تصاویری تمثیلی را نیز شامل میشوند؛ علامتهای سؤال و علامتهای تعجب، حرکت مابین دو ابر مجزا، مثل خردشدن قلب در ابر یک شخصیت توسط گلولهای که از ابر شخصیتی دیگر شلیک شده است؛ کلمات نامفهوم؛ کرۀ چشم؛ و صحنههای خیالانگیز مستقل و پرجزئیات در جاهای مختلف این پینما قابل رؤیت است (همان، ص۳۹).
ویژگیهای ابر سخن و تنوع در طراحی آن به تصویرگر اجازه میدهد تا با توجه به شرایطی که در پینما ایجاد میشود، در ظاهر ابر سخن تغییراتی ایجاد کند و از طرحهایی خلاقانه برای جدابیت بیشتر در اثر بهره ببرد. گونهها و اشکال مختلفی در ابر سخن قابل استفاده است که هنرمند در استفاده از آن محدودیتی ندارد. به عنوان مثال استفاده از علامت (!) و یا (؟) برای نشان دادن تعجب بیش از اندازه، یا استفاده از یک سری حباب ابر خالی بالای سرِ شخصیت، که نشان دهنده افکار بیان نشدهاند، افزایش تدریجی حروف برای نشان دادن بلندتر شدن صدا و یا جا انداختن برخی کلمات در جمله برای به تصویر کشیدن تردید. در پینمای ژاپنی یا همان مانگا با اشکال متنوعی از ابرهای سخن روبرو هستیم که تصویرگر با بهرهگیری از آن، فضایی پرتحرک و پرکنش ایجاد میکند. ابرهای سخن میتوانند به شکلهای مختلفی ظاهر شوند و همچنین هنرمند میتواند برای انتقال بهتر برخی مفاهیم، از یک سری نمادها و نشانهها که در ابرها قرار میگیرند و یا تغییر در شکل ظاهری آنها، استفاده کند.
در داستانهای لیل ابنر شاهد ابرهای سروته در زمانی که شخصیت سروته آویزان شده است، هستیم و یا ابرهای وارونه برای خرچنگ در کریزی کت که راه رفتن و حرف زدنش هم عقب عقبکی ست، این اتفاق برای بقیه شخصیتها، زمانی که با خرچنگ صحبت میکنند نیز میافتد؛ یا کلمات نجواگونه که برای شخصیتها قابل شنیدن هستند ولی برای بینندهها، غیر قابل خواندن (همان، ص۴۰).
ابر سخن و کلمات درون آن راهکاری است برای نمایاندنِ محتویات ذهن شخصیتها؛ این کار در گذشته بر عهدۀ حالات چهره بود و در صورت لزوم کلماتی که به پیشبرد روایت کمک میکردند در خارج از کادر تصویر بیان میشد. در واقع ابر سخن مانند ظرفی عمل میکند تا محتویات ذهنی و کلمات بین شخصیتها در آن قرار گیرد. با کمی دقت خواهید دید ابرهای سخن در پینماها، اصولا به موجود و یا چیزی که قابلیت فکرکردن دارد، وصل هستند. زمان افعال نیز عموماً حال است و در مواردی که قرار است زمانی در گذشته نمایش داده شود از فلاش بک استفاده میکنند و شخصیتها در آن دوره به زمان حال صحبت و فکر میکنند.
در سنت قدیم هنرهای تجسمی اضافه کردن کلمات به تصویر نشان از ضعف تصویرگر در انتقال روایت توسط تصویرِ صرف محسوب میشد، اما امروزه استفاده از ابر سخن و کلمات در پینما از ارکان اصلی این رسانه محسوب میشود که خواننده-بیننده به آن خو گرفته و با تمام پیچیدگیهایش، به سادگی آن را پذیرفته است؛ رکنی که اگر نباشد دیگر پینما نیز مفهومی جدا از تصویرسازی صرف نخواهد داشت.
کادر، مانند ابر سخن، عنصری محوری در پینما محسوب میشود؛ چرا که تصاویر با قرارگیری در کادرها از یکدیگر مجزا میشوند و سپس با قرارگیری همین کادرها در کنار یکدیگر، توالی تصاویر و روایتگری رخ میدهد. کادر در پینما، علاوه بر اینکه از قواعد ترکیببندی در نقاشی، عکاسی و تصویرسازی پیروی میکند، اساساً متحرک تصویر میشود. در واقع انتقال تصویر از یک کادر به کادری دیگر و همچنین حرکت در داخل فضای هر کادر، تداعیگر حرکت میشود. کادرها در پینما، به منظور جداسازی تداوم زمانی و یا جدایی یک تصویر از تصاویر دیگر، طراحی نمیشود؛ بلکه بار و تأثیری زمانی و نمایشی دارد و در کنار کادرهای دیگر، ارتباط و پیوند زمانی و مکانی داستان را پدید میآورد. تصویرگر پینما، بر خلاف عکاس یا نقاش، کادر را با ترکیببندی وفق نمیدهد، بلکه ترکیببندیهای مختلف را با کادرهای مورد نظر خود، هماهنگ میسازد تا از این طریق بهترین بهره را از کادرها ببرد (اسماعیلی سهی ۱۳۷۷, ۱۰۰).
کادرها در پینما این امکان را برای تصویرگر فراهم میسازد که توجه مخاطب را به موضوع و یا سوژهای معطوف سازد که در زمینهای وسیعتر، کمتر مورد توجه قرار میگیرد. این کار با استفاده از نماهایی که در کادرها استفاده میشود، صورت میپذیرد. استفاده از نماها میتواند در جلب کردن توجه مخاطب و انتقال بار دراماتیک، تصویرگر را یاری کند. غالباً برای این کار از نماهای مرسوم سینمایی استفاده میشود(تصویر۱).
این نماها در فیلمنامههای تصویری یا همان استوریبورد، توسط طراحان بر روی کاغذ تجسم مییابند. استیون دی.کاتز، در کتاب نما به نما، معتقد است که طرحهای موجود در استوریبورد نمونۀ بسیار خوبی از داستانگویی با تصاویر هستند و سرمشقهای خوبی برای طراحی تصاویر دنبالهدارند. نمای نزدیک یا درشت، نمای متوسط و نمای باز از پرکاربردترین نماها محسوب میشوند.
گرچه نماهای باز و متوسط و درشت را میتوان برای نمایش موضوعهای مختلف به کار برد، اما اغلب از این نوع نماها برای نمایش انسان استفاده میکنند. نمای خیلی باز برای معرفی کلی فضا و همچنین نمایش عظمت و وسعت فضا استفاده میشود. نمای باز، کمی بستهتر از نمای خیلی باز است و اغلب برای معرفی شخصیتها و موقعیت مکانی آنها به کار میرود. در واقع این نما، فضا و شخصیتی را به مخاطب معرفی میکند، که قرار است روایت، حول محور اتفاقاتی بچرخد که برای آنها حادث میشود.
نمای درشت برای نزدیک کردن مخاطب به کنش به کار میرود. غالباً نماهای بسیار درشت دربردارندۀ تصاویری است از اشارات چشم، خیره شدنها، اشک ریختنها، نگاههای دزدکی، نگاههای تند و تمام گسترۀ زبانی که چشمها در اختیار دارند. در واقع چشمها گویاترین عضو چهرۀ انسان هستند چرا که در سکوت منتقل مینمایند آنچه را که زبان با کلمات و صدا بیان میکند. نمای درشت نه تنها میتواند نشاندهندۀ نزدیکی و محرمیت با شخصیت داستان باشد، بلکه میتواند این احساس را در مخاطب ایجاد کند که به حریم خصوصی دیگران وارد شده یا در لحظات آسیبپذیری آنان شریک گشته است (دی.کاتز ۱۳۸۴، صص۱۳۹و۱۴۰).
نمای متوسط بیشتر برای نمایش تمام قد انسان به کار میرود و حالات و حرکات را به نمایش میگذارد. از این نما برای نمایش صحنههای گروهی نیز استفاده میشود. نمای متوسط و همچنین نمای تمام قد از نماهای عامهپسند محسوب میشود و از مزیتهای آن، ایجاد موقعیتی برای طراح است تا بتواند با استفاده از حرکات و زبان بدن، موقعیتهای پرکنش را به نمایش بگذارد (همان، ص۱۴۶).
استفادۀ مناسب نماها در کادرهای متوالی، سبب ایجاد حس حرکت و پویایی در پینما میشود و با ایجاد حرکتی رو به جلو، در پیشروی روایت تأثیری چشمگیر دارد. به عنوان مثال برای صحنههایی که شامل گفتوگو میشود، قرارگیری نمای تمام قد در کنار دو نمای متوسط و درشت، کارساز بوده و حرکتی رو به جلو ایجاد میکند. دی.کاتز معتقد است « نماهای متوسط و تمام قد میتوانند روایت را کامل کنند و بدون استفاده از نماهای دیگر کنش را در بر گیرند، اما نمای درشت برای برآوردن نیازهای روایی صحنه معمولاً باید با نماهای درشت، متوسط و یا تمام قد همراه شود (همان، ص۱۴۶)».
نمای تفصیلی یکی از نماهایی است که بیشتر در مانگای ژاپنی با آن روبرو هستیم و نیز از نماهای پر کاربرد در مانگا محسوب میشود. در نمای تفصیلی نکات بیاهمیت حذف میشوند و توجه خواننده را به سوژۀ خاصی معطوف میکند. برای نمونه یک نمای تفصیلی میتواند زنگ زدن تلفن را زمانی که شخصی چشم انتظار یک تصمیم حیاتی است یا یک صفحه کلید رایانه را در آستانه ورود یک رمز مهم نشان دهد (هارت ۱۳۹۰).
تصویرگر پینما قادر خواهد بود با بهرهگیری از نماها، به روایت تصویریِ خود ریتم دهد؛ همچنین نماها را در کادرها به گونهای استفاده کند که در ترکیببندیِ اثر، ایجاد توازن و تعادل نماید. بیشک تصویرگر پینما نیاز دارد به خوبی با نماهای یاد شده آشنایی داشته باشد، تا بتواند از امکاناتی که نماها در اختیارش قرار میدهند، به درستی استفاده کند.
لیلا تیمورینژاد
خلاصه مطلب :
پینما دارای ویژگیهایی منحصربهفرد است که هر یک از این عوامل، نقشی اساسی و تأثیرگذار دارند، بهگونهای که حذف هر یک شالوده و ساختار پینما را از هم میپاشد.
نوع محتوا: مقاله/کتاب/گفتگو
فراخوان| طرحهای نوآورانه و فناورانه صنایع خلاق ارائه میشود تا کسبوکارهای پایدار شکل گیرد
صاحبان ایده دعوت هستند تا در توسعه صنایع خلاق نقشآفرینی کنند و به حلقهای اثرگذار در پایدار کردن کسبوکارهای این صنعت بدل شوند.
50% تخفیف ثبت نام شرکت در نخستین نمایشگاه مجازی ایران
تخفیف 50 درصدی اخذ غرفه، ویژه شرکتهای خلاق
پذیرش شرکت های خلاق به عنوان دانش بنیان نوع 3
مصوبه معیارهای ارزیابی شرکتها و موسسات دانشبنیان نوع 3، منتشر شد